ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

ابوالفضل هدیه خدا

بازهم خبرهای خوب

عشق مامان بازهم خبرهای خوب بابا جون همین اهواز قبول شدن و دیگه از شیراز رفتن راحت شد اینقدر خوشحا ل شدیم که باباجون شام بردمون رستوران گردان امپراطور خیلی خوش گذشت تو هم حسابی کیف کردی من و بابا رفته بودیم ولی شمارو تابحال نبرده  بودیم واست خیلی جالب بود و طبق معمول گیر دادی که بریم به خواننده بگیم که آهنگ جان مریم بخونه البته بیخیال شدی و نرفتی بگی . و اما یه خبر خوب دیگه و درواقع یه معجزه خاله شهرزاد(دخترعموی مامان) بعد از 11 سال باردار شد تو همیشه بین دعاهای موقع خواب براش دعا میکردی اینقدر خوشحال شدم که یه روز تمام کارم گریه بود گریه شادی تو هم میگفتی مامان چرا گریه میکنی میگفتم مامان از خوشحالی میگفتی مامان جون دوست ندارم گریه ک...
30 شهريور 1393

تعطیلات داره تمام میشه

پسره عزیزم روزهای خوبه تابستونمون داره تمام میشه باز هم مامان باید بره سره کار و البته امسال سالی متفاوت خواهیم داشت چرا که شمارو مهدکودک ثبت نام کردیم و حسابی سرگرم میشیم حالا تا خدا چی بخواد این روزها همش بهم میگی بهترین مامان دنیا همش بوسم میکنی میگی معرفی میکنم این شما و این بهترین مامان دنیا قربونت برم مدام میگی مثل همیشه مامان جون دوست دارم تو بهترینی الهی که مادر فدات شه وقتی مشکلی برات پیش میاد و میگم مامان بمیره برات زود میگی نه مامان نمیری ها اگه بمیری تبدیل میشی به اسکلت و خلاصه ازم قول میگیری که هی نگم مامان بمیره برات هفته پیش خاله مریم مامانه رها و خاله لادن اومدن خونمون خیلی خوش گذشت شما و رها حسابی سرگرم بازی بودین البت...
16 شهريور 1393
1